چه نامردایی پیدا میشن


ک روز یک پسر و دختر جوان دست در دست هم از خیابانی عبور میکردند

جلوی ویترین یک مغازه می ایستند

دختر:وای چه پالتوی زیبایی

پسر: عزیزم بیا بریم تو بپوش ببین دوست داری؟

وارد مغازه میشوند دختر پالتو را امتحان میکند و بعد از نیم ساعت میگه که خوشش اومده

پسر: ببخشید قیمت این پالتو چنده؟

فروشنده:360 هزار تومان

پسر: باشه میخرمش

دختر:آروم میگه ولی تو اینهمه پول رو از کجا میاری؟

پسر:پس اندازه 1ساله ام هست نگران نباش

چشمان دختر از شدت خوشحالی برق میزند

دختر:ولی تو خیلی برای جمع آوری این پول زحمت کشیدی میخواستی گیتار مورد علاقه ات رو بخری

پسر جوان رو به دختر بر میگرده و میگه:

مهم نیست عزیزم مهم اینکه با این هدیه تو را خوشحال میکنم برای خرید گیتار میتونم 1سال دیگه صبر کنم

بعد از خرید پالتو هردو روانه پارک شدن

پسر:عزیزم من رو دوست داری؟

دختر: آره

پسر: چقدر؟

دختر: خیلی

پسر: یعنی به غیر از من هیچکس رو دوست نداری و نداشتی؟

دختر: خوب معلومه نه

یک فالگیر به آنها نزدیک میشود رو به دختر میکند و میگویید بیا فالت رو بگیرم

دست دختر را میگیرد

فالگیر: بختت بلنده دختر زندگی خوبی داری و آینده ای درخشان عاشقی عاشق

چشمان پسر جوان از شدت خوشحالی برق میزند

فالگیر: عاشق یک پسر جوان یک پسر قدبلند با موهای مشکی و چشمان آبی

دختر ناگهان دست و پایش را گم میکند

پسر وا میرود

دختر دستهایش را از دستهای فالگیر بیرون میکشد

چشمان پسر پر از اشک میشود

رو به دختر می ایستدو میگویید :

او را میشناسم همین حالا از او یک پالتو خریدیم

دختر سرش را پایین می اندازد

پسر: تو اون پالتو را نمیخواستی فقط میخواستی او را ببینی

ما هر روز از آن مغازه عبور میکردیم و همیشه تو از آنجا چیزی میخواستی چقدر ساده بودم نفهمیدم چرا با من اینکارو کردی چرا؟

دختر آروم از کنارش عبور کرد او حتی پالتو مورد علاقه اش را با خود نبرد

تبلیغاتی نظر نده

بابا جون مادرتون تبلیغات ندید تورو خدا تبلیغات ندید میفهمید ندید نده برادر من نده خواهر


من


نده

من اعصاب ندارم ها نده

عشق من

؛آههههههههههههههههههههههههه عشق من قلیدون:

اگه بدونی چقدر عاشقتم تو که نبود بز علی و نخود علی عذیتم میکردن

قلیدونم خیلی دوستت دارم همیشه دوستت دارم




دوستدار تو من

(جدی نگیرید اینا هم بازیای خیالی کودکیه من بودن یادش بخیر)

عقاب و کلاغ

شعر زیبای کلاغ و عقاب از پرویز ناتل خانلری
گشت غمناك دل و جان عقاب
چو ازو دور شد ايام شباب

ديد كش دور به انجام رسيد
آفتابش به لب بام رسيد

بايد از هستي دل بر گيرد
ره سوي كشور ديگر گيرد

خواست تا چاره ي نا چار كند
دارويي جويد و در كار كند

صبحگاهي ز پي چاره ي كار
گشت برباد سبك سير سوار

گله كاهنگ چرا داشت به دشت
ناگه ا ز وحشت پر و لوله گشت

وان شبان ، بيم زده ، دل نگران
شد پي بره ي نوزاد دوان

كبك ، در دامن خار ي آويخت
مار پيچيد و به سوراخ گريخت

آهو استاد و نگه كرد و رمي
دشت را خط غباري بكشيد
ليك صياد سر ديگر داشت
صيد را فارغ و آزاد گذاشت

چاره ي مرگ ، نه كاريست حقير
زنده را دل نشود از جانسیر

صيد هر روزه به چنگ آمد زود
مگر آن روز كه صياد نبود

آشيان داشت بر آن دامن دشت
زاغكي زشت و بد اندام و پلشت

سنگ ها از كف طفلان خورده
جان ز صد گونه بلا در برده

سا ل ها زيسته افزون ز شمار
شكم آكنده ز گند و مردار

بر سر شاخ ورا ديد عقاب
ز آسمان سوي زمين شد به شتاب

گفت كه : ‹‹ اي ديده ز ما بس بيداد
با تو امروز مرا كار افتاد

مشكلي دارم اگر بگشايي
بكنم آن چه تو مي فرمايي ››

گفت : ‹‹ ما بنده ي در گاه توييم
تا كه هستيم هوا خواه تو ييم

بنده آماده بود ، فرمان چيست ؟
جان به راه تو سپارم ، جان چيست ؟

دل ، چو در خدمت تو شاد كنم
ننگم آيد كه ز جان ياد كنم ››

اين همه گفت ولي با دل خويش
گفت و گويي دگر آورد به پيش

كاين ستمكار قوي پنجه ، كنون
از نياز است چنين زار و زبون

ليك ناگه چو غضبناك شود
زو حساب من و جان پاك شود

دوستي را چو نباشد بنياد
حزم را بايد از دست نداد

در دل خويش چو اين راي گزيد
پر زد و دور ترك جاي گزيد

زار و افسرده چنين گفت عقاب
كه :‹‹ مرا عمر ، حبابي است بر آب

راست است اين كه مرا تيز پر است
ليك پرواز زمان تيز تر است

من گذشتم به شتاب از در و دشت
به شتاب ايام از من بگذشت

گر چه از عمر ،‌دل سيري نيست
مرگ مي آيد و تدبيري نيست

من و اين شه پر و اين شوكت و جاه
عمرم از چيست بدين حد كوتاه؟

تو بدين قامت و بال ناساز
به چه فن يافته اي عمر دراز ؟

پدرم نيز به تو دست نيافت
تا به منزلگه جاويد شتافت

ليك هنگام دم باز پسين
چون تو بر شاخ شدي جايگزين

از سر حسرت بامن فرمود
كاين همان زاغ پليد است كه بود

عمر من نيز به يغما رفته است
يك گل از صد گل تو نشكفته است

چيست سرمايه ي اين عمر دراز ؟
رازي اين جاست،تو بگشا اين راز››
زاغ گفت : ‹‹ ار تو در اين تدبيري
عهد كن تا سخنم بپذيري

عمرتان گر كه پذيرد كم و كاست
دگري را چه گنه ؟ كاين ز شماست

ز آسمان هيچ نياييد فرود
آخر از اين همه پرواز چه سود ؟

پدر من كه پس از سيصد و ان
كان اندرز بد و دانش و پند

بارها گفت كه برچرخ اثير
بادها راست فراوان تاثير

بادها كز زبر خاك و زند
تن و جان را نرسانند گزند

هر چه ا ز خاك ، شوي بالاتر
باد را بيش گزندست و ضرر

تا بدانجا كه بر اوج افلاك
آيت مرگ بود ، پيك هلاك

ما از آن ، سال بسي يافته ايم
كز بلندي ،‌رخ برتافته ايم

زاغ را ميل كند دل به نشيب
عمر بسيارش ار گشته نصيب

ديگر اين خاصيت مردار است
عمر مردار خوران بسيار است

گند و مردار بهين درمان ست
چاره ي رنج تو زان آسان ست

خيز و زين بيش ،‌ره چرخ مپوي
طعمه ي خويش بر افلاك مجوي

ناودان ، جايگهي سخت نكوست
به از آن كنج حياط و لب جوست

من كه صد نكته ي نيكو دانم
راه هر برزن و هر كو دانم

خانه ، اندر پس باغي دارم
وندر آن گوشه سراغي دارم

خوان گسترده الواني هست
خوردني هاي فراواني هست ››
آن چه ز آن زاغ چنين داد سراغ
گندزاري بود اندر پس باغ

بوي بد ، رفته ا زآن ، تا ره دور
معدن پشه ، مقام زنبور

نفرتش گشته بلاي دل و جان
سوزش و كوري دو ديده از آن

آن دو همراه رسيدند از راه
زاغ بر سفره ي خود كرد نگاه

گفت : ‹‹ خواني كه چنين الوان ست
لايق محضر اين مهمان ست

مي كنم شكر كه درويش نيم
خجل از ما حضر خويش نيم ››

گفت و بشنود و بخورد از آن گند
تا بياموزد از او مهمان پند
عمر در اوج فلك بر ده به سر
دم زده در نفس باد سحر

ابر را ديده به زير پر خويش
حيوان را همه فرمانبر خويش

بارها آمده شادان ز سفر
به رهش بسته فلك طاق ظفر

سينه ي كبك و تذرو و تيهو
تازه و گرم شده طعمه ي او

اينك افتاده بر اين لاشه و گند
بايد از زاغ بياموزد پند

بوي گندش دل و جان تافته بود
حال بيماري دق يافته بود

دلش از نفرت و بيزاري ، ريش
گيج شد ، بست دمي ديده ي خويش

يادش آمد كه بر آن اوج سپهر
هست پيروزي و زيبايي و مهر

فر و آزادي و فتح و ظفرست
نفس خرم باد سحرست

ديده بگشود به هر سو نگريست
ديد گردش اثري زين ها نيست

آن چه بود از همه سو خواري بود
وحشت و نفرب و بيزاري بود

بال بر هم زد و بر جست ا زجا
گفت : كه ‹‹ اي يار ببخشاي مرا

سال ها باش و بدين عيش بناز
تو و مردار تو و عمر دراز

من نيم در خور اين مهماني
گند و مردار تو را ارزاني

گر در اوج فلكم بايد مرد
عمر در گند به سر نتوان برد ››
شهپر شاه هوا ، اوج گرفت
زاغ را ديده بر او مانده شگفت

سوي بالا شد و بالاتر شد
راست با مهر فلك ، همسر شد

لحظهيي چند بر اين لوح كبود
نقطه يي بود و سپس هيچ نبود

گرگ درون


فریدون مشیری

گفت دانایی که: گرگی خیره سر


هست پنهان در نهاد هر بشر!

لاجرم جاری ست پیکاری سترگ


روز و شب، ما بین این انسان و گرگ


زور بازو چاره این گرگ نیست


صاحب اندیشه داند چاره چیست


ای بسا انسان رنجور پریش


سخت پیچیده گلوی گرگ خویش


وی بسا زور آفرین مرد دلیر


هست در چنگال گرگ خود اسیر


هر که گرگش را در اندازد به خاک


رفته رفته می شود انسان پاک


و آن که از گرگش خورد هر دم شکست


گر چه انسان می نمایند، گرگ هست!

و آن که با گرگش مدارا می کند،


خلق و خوی گرگ پیدا می کند

.

در جوانی جان گرگت را بگیر

!

وای اگر این گرگ گردد با تو پیر


روز پیری، گر که باشی همچو شیر


ناتوانی در مصاف گرگ پیر


مردمان گر یکدگر را می درند


گرگ هاشان رهنما و رهبرند


این که انسان هست این سان دردمند


گرگ ها فرمانروایی می کنند،


و آن ستمکاران که با هم محرم اند


گرگ هاشان آشنایان هم اند


گرگ ها همراه و انسان ها غریب


با که باید گفت این حال عجیب؟

خلقت زن

کیم من ؟ دردمندی،ناتوانی

اسیری، خسته ای افسرده جانی

تذروی آشیان بر باد رفته

به دام افتاده ای از یاد رفته

دلم بیمار و لب خاموش و رخ زرد

همه سوز و همه داغ و همه درد

بود آن سان علاج درد بیمار

چو دل بیمار شد، مشکل شود کار

نه دمسازی که با وی راز گویم

 نه یاری، تا غم دل باز گویم

در این محمل چو من حسرت کشی نیست

بسوز سینه من ، آتشی نیست

الهی در کمند زن نیفتی

و گر افتی، به روز من نیفتی

میان بر بسته چون خونخواره دشمن

دل آزاری به آزار دل من

دلم از خوی او دمساز درد است

زن بدخو ، بلای جان مرد است

زنان چون آتشند از تندخویی

زن و آتش ز یک جنسند گویی

نه تنها نامراد آن دل شکن باد

که نفرین خدا بر هر چه زن باد

نباشد در مقام حیله و فن

کم از ناپارسا زن، پارسا زن

زنان در مکر و حیلت گونه گونند

زیانند و فریبند و فسونند

چو زن یار کسان شد، مار از او به

چو تر دامن بود گل خار از به

حذر کن، زآن بت نسرین بر و دوش

که هر دم با خسی گردد هم آغوش

منه در محفل عشرت چراغی

که از او پروانه ای گیرد سراغی

میفشان دانه،در راه تذروی

که مأوا گیرد از سروی به سروی

وفاداری مجوی از زن که بیجاست

که از این  بر بط نخیزد نغمه راست

درون کعبه ی شوق دیر دارد

سری با تو ، سری با غیر دارد

جهان داور که گیتی را بنا کرد

پی ایجاد زن ،اندیشه ها کرد

محیا تا کند اجزای او را

ستاند از لاله و گل ، رنگ و بو را

 ز دریا عمق و از خورشید گرمی

ز آهن سختی از گلبرگ نرمی

تکاپو از نسیم و مویه از جوی

ز شاخ تر ، گراییدن به هر سوی

ز امواج خروشان ، تند خویی

ز روز و شب دو رنگی و دو رویی

صفا از صبح و شورانگیزی از می

شکر افشانی و شیرینی از نی

ز طبع زهره شادی آفرینی

ز پروین، شیوه ی بالا نشینی

ز آتش گرمی و دم سردی از آب

خیال انگیزی از شبهای مهتاب

گران سنگی ، ز لعل کوهساری

سبک روحی ، ز مرغان بهاری

فریب از مار و دور اندیشی از مور

طراوت از بهشت و جلوه از حور

ز جادوی فلک ، تزویر و نیرنگ

تکبر، از پلنگ از آهنین چنگ

ز گرگ تیز دندان کینه جویی

ز طوطی حرف ناسنجیده گویی

ز باد هرزه پو، نا استواری

ز دور آسمان ناپایداری

جهانی را بهم آمیخت ایزد

همه در قالب زن ریخت ایزد

ندارد در جهان همتای دیگر

بدنیا در بود دنیای دیگر

زطبع زن به غیر شر چه خواهی؟

و از این موجود افسونگر چه خواهی؟

اگر زن نوگل باغ جهان است

چرا چون خار سر تا پا زبان است؟

چه بودی گر سرا پا گوش بودی

چو گل با صد زبان خاموش بودی

چنین خواندم زمانی در کتابی

ز گفتار حکیم نکته یابی

دو نوبت مرد عشر ساز گردد

در دولت به رویش باز گردد

یکی آن شب که با گوهر فشانی

رُباید مُهر از گنجی که دانی

دگر روزی که گنجور هوس کیش

به خاک اندر نهد گنجینه خویش

1327 رهی معیری

عشققققققققق

وقتی سرت بر روی شانه هایم بود، دستانم درون موهایت بود

آرامش را از صدای تپشهای قلب مهربانت حس میکردم

حس میکردم دیگر تا ابد مال منی ، همانطور که تو حس میکردی که من مال توام

دلت میخواست یک سکوت عاشقانه بین ما باشد،

دلم میخواست این سکوت همچنان پا برجا باشد

دلت میخواست همیشه سرت بر روی شانه هایم باشد،

دلم میخواست شانه هایم تا هر زمان که بخواهی در اختیار تو باشد

دلت میخواست باور میکردی که رویا نیست ،

دلم میخواست همچنان درون رویاهایت باشم

رویایی مثل واقعیت ، اینکه تو در کنارمی،

مثل من که پر از احساسم پر از احساس عاشقانه ای

دلم میخواست تمام نشود هیچگاه در کنار هم بودن ، دلت میخواست به خواب روی زمانی که در آغوشت بودم

آرام باش در کنارم، به هیچ چیز جز عشقمان فکر نکن ،

تنها حس کن مرا ،بشنو صدای زمزمه های قلب مرا

سرم را بر روی سینه ات گذاشتم تا بشنوم صدای تپشهای قلب تو را ....

شنیدم صدای دریایی از احساس که آهنگ امواجش دیوانه میکرد مرا ،

مهربانی اش عاشقتر میکرد مرا

نگاه کردی به چشمانم ، خیره شدم به چشمانت ،

میتوانستم بخوانم آنچه درون آن چشمهای زیبایت است

شوق دیدار را میخواندم از چشمانت ، حس عشق را میخواندی از چشمانم ،

بیقراری عاشقانه را میدیدی در چشمانم ،

آرامش در کنار هم بودن را میدیدم در چشمانت

و اینگونه شد که بیشتر ماندیم در کنار هم ، تا بچشیم طعم شیرین عشق را با هم

دوستت دارم

دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌

به سلامتی...

به سلامتیه‌ اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌... انگشت کوچیکه ی عشقم هم نیستی.



به سلامتی بچه های قدیم که با ذوغال واسه خودشون سبیل میذاشتن تا شبیه باباشون شن. نه بچه های که ابروشون و بر میدارن تا شبیه مادرشون بشن



به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت : اون رفیــــــــــق منه ... وقتی باختم گفت : من رفیــــــــــــقتم ....


           سلامتی مادر
                     که وقتی غذا سر سفره کم بیاد

            اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه . . .





                                     به سلامتی اون دختری
                               که حاضر زیر بارون خیس بشه
                          ولی‌ سوار ماشین هیچ پسری نشه .




به سلامتی سکوت... که بعضی ها رو فقط همین سکوت آروم میکنه... بعض
                             ها رو هم آتیش می زنه!!!



   ســلامتیه همه ی اونایی که
                 ما رو همیـــن جوری که هستیم دوســــــ ـت دارن . . .

وگرنه بهتر از ما رو که ، همه دوســــ ـت دارن . . . این که هنر نیســــ ـت

جمله های کوتاه خنده دار !

دیروز به استاد گفتم :

استاد دو دیقیقه اومدیم خودتون رو ببینیم همش که پا تخته ای

بیا بشین دیگه !

کل کلاس له شدن:)) منم انداخت بیرون !

.

.

.

حتی اگر از دوران مهد کودکتون چیشاتون ضعیف باشه

از نظر پدر و مادرتون این کامیوتر صاحاب مرده باعثشه !

.

.

.

تازه فهمیدم ((موفق باشید)) آخر برگه امتحان

در جواب تمام خسته نباشید هایی هست که وسط کلاس به استاد می گفتیم !

.

.

.

یارو اومده آدرس میپرسه یه ساعت توضیح دادم “سمت راست فلان جا”

خدافظی کرد رفت سمت چپ 

.

.

.

بعضی وقتها عقل آدم یه چیز میگه و دلش یه چیز دیگه

اصلاً هر دو شون غلط کردن آدم باید ببینه زنش چی میگه !

.

.

.

ترسناک ترین سوال : آخرین نفر کی دستشویی رفته !؟

.

.

.

یکی از بچه ها میگفت امسال همه تولدمو تبریک گفتن به جز خانوادم

توقع داشتم ازشون ناراحتم

گفتم برو خدا پدرتو بیامرزه

والا بابا ننه ما اصن نمیدونن ما چه سالی چه ماهی دنیا اومدیم  

دهه هفتادی بود !

ای خدا دهه شصتی اینقد بدخت آخه 

.

.

.

شکلکهای جالب آروین

گریه ی شوق من از خنده دل انگیز تر است . . . !

.

.

.

ساق پا چیست ؟

وسیله ای برای یافتن میز در تاریکی !

.

.

.

دختری با ظاهری ساده از خیابان گذشت که پسری در پیاده رو به او گفت:

چطوری سیبیلو؟

دختر خونسرد ، تبسمی کرد و جواب داد:

وقتی تو ابرو بر میداری و مو رنگ میکنی و گوشواره میندازی

من سیبیل میزارم تا جامعه احساس کمبود مرد نداشته باشه !

.

.

.

باباهامون جلوی باباهاشون پاشونو دراز نکردن

ما پاهامونو دراز کردیم اما به احترامشون جلوشون سیگار نکشیدیم

بچه هامون اگه تو جمع نزنن زیر گوشمون شانس آوردیم !

.

.

.

به سلامتی دزد دریایی …

که همه رو با یه چشم میبینه !

.

.

.

لعنتی….. !!!

روزهایی که به تو نیازدارم …

مصادف شده با

روزهایی که ازمن دوری….

.

.

.

لیدیز اند جنتلمن

آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید …

.

.

.

هم عاشقتم , هم ازت متنفرم , میانگین که بگیری میبینی برام مهم نیستی !

.

.

.

یعنی من خودم رو یه یک لحظه جای این دخترای مجرد میزارم

خیلی حالم گرفته میشه که پسر خوشتیپ و خوشگل و تحصیل کرده ای مثل من

قصد ازدواج نداره !!

.

.

.

هرگز انتظار نداشته باشید .هرگز خواهش نکنید . هرگز تقاضا نکنید .

هرگز خودتان را سبک نکنید . اگر قرار شود مال شما شود

همه چیز همانطور که میخواهید .پیش خواهد رفت .. بگذارد خودش اتفاق بیفتد .

.

.

.

قلابت را بدون طعمه بینداز ، اینجا پر است از ماهیانی که از زندگی سیر شده اند

.

.

.

من عاشقانه دوستش دارم

و او عاقلانه طردم می کند

منطق او، حتی از حماقت من هم احمقانه تر است

.

.

.

پسر : عصبانی میشی خیلی خوشگل میشی …

دختر : من که الان عصبانی نیستم.!!

پسر : منم همینو میگم، الان مثه بزی..!!!

دختر : چی میگی آشغال؟

پسر : آها اینو میگم، الان خیلی خوشگلی ….!!

.

.

.

جمعیت جهان = ۷,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ نفر

اگه من بمیرم = ۶,۹۹۹,۹۹۹,۹۹۹ نفر

همه ی اعداد عوض میشه ، قدر منو بدونید…

.

.

.

انگار ۹۰% از خستگی آدم تو جورابشه !

این جورابو که در میاری راحت میشی

ازدواج آقایان + نتیجه اخلاقی!

09000000ازدواج آقایان + نتیجه اخلاقی!18000000

طنز دخترانه,طنرهای دخترانه, طنز ازدواج


قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر

بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید

نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن

قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه

بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه

نتیجه اخلاقی : معتبر شدن

قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت

بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت

نتیجه اخلاقی : تقویت معده

قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث

بعد از ازدواج : كار كردن در شرایط سخت

نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن

قبل از ازدواج : دید و بازدید از اماكن تفریحی

بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم

نتیجه اخلاقی : صله رحم

قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره

بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف

نتیجه اخلاقی : همدردی با مردها

قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا

بعد از ازدواج : دادن كل حقوق به خانوم

نتیجه اخلاقی : مستقل شدن

قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر

بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و گوشت

نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی

قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی

بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارك سر كوچه

نتیجه اخلاقی : امنیت كامل.

ما ایرانی ها!!

ما ایرانی ها وقتی می خواهیم از کسی تعریف کنیم:

عجب نقاشیه نکبتـــ...


چه دست فرمونی داره توله سگــ...


چقدر خوب می خونه بد مصبـــ...


چه گیتاری میزنه ناکســ...


استاد کامپیوتر لامصبــ...


عجب گلی زد بی وجدانــ...


بی شرف خیلی کارش درستهــ...


دوست دارم وحشتناکـــ...!


    حالا ...
   وقتی که می خوایم فحش بدیم:

برو شازدهـــ...


چی می گی مهندســـ...


آخه آدم حسابیــ...


دکتر بو دکتـــــر....


چه طوری آی کیـــو...؟


بــــه ّّبــه..!استاد معظمــ..


کجایی با مرامــــ...؟


باز گل واژه صادر فرمودیــــ...؟


20 دلیل که به دختر بودنت افتخار کنی

- هیچ وقت مجبور نیستی به تعداد موهای سرت بری خواستگاری.کافیه فقط یه “بله” کوچولو بگی اونم با هزار منت و ناز و کرشمه.

۲- به سادگی آب خوردن می‌تونی چند تا پسر رو تو کوچه به جون هم بندازی.(روشش رو خود خانما بهتر می‌دونن.پس نیازی به نوشتن نیست!!)

۳- هیچ موجود دیگه ای مثل تو تا این حد ریزبین و بادقت نیست که در یک نگاه، مارک کفش زری خانم یا مدل موهای کبری جونو بفهمه.

۴- خوب می‌تونی نقش بازی کنی.

۵- آنقدر زود همه چی رو می‌گیری که شش سال زودتر از اقایون به تکلیف می‌رسی.

۶- بزرگترین پوئن:خیالت از بابت سربازی راحته!صد سال سیاهم که دانشگاه قبول نشی ککتم نمی‌گزه.

۷- تو اماکن عمومی‌با خیال راحت می‌تونی جیغ و داد راه بندازی چون به هر حال کی وجودشو داره که رو یه دختر صداشو و احیانا خدایی نکرده دستشو بلند کنه؟!!

۸- در تاریخ جهان به زیرکی معروفی.

۹- می‌تونی هزار بار هم فیلم رومئو و ژولیت رو ببینی و باز گریه کنی.

۱۰- و مهم تر اینکه هیچ وقت از گریه کردنت خجالت نمی‌کشی.

۱۱- یه چیز باحال:هم دامن می‌پوشی و هم شلوار!

۱۲- بهشتم که زیر پای امثال شماست.

۱۳- فقط تویی که می‌دونی بوی خاک بارون زده تو شبای پاییزی چه جوریه.

۱۴- از قدیم گفتن:پشت هر مرد موفقی زنی باذکاوت بوده.

۱۵- هیچ کی نمی‌دونه دقیقا تو فکرت چی می‌گذره؟فروید، پدر روانشناسی جهان گفته:بزرگترین سوالی که هرگز پاسخ داده نشده و من هم هرگز پاسخ ان را نیافته ام این است که یک زن چه می‌خواهد؟

۱۶- چند تا از جنگ‌های بزرگ تاریخ جهان به خاطر عشق شدید مردها به جنس تو بوده.

۱۷- نماد الهه عشق، زیبایی، جنگ و عقلانیت در یونان باستان به شکل زنه.

۱۸- یادت باشه که خداوند، تمام جهان رو به خاطر برکت وجود یک زن افرید.(خانم فاطمه زهرا)

۱۹- با اینکه از مردا ضعیف تری ولی لازم نیست صدتا کلاس کاراته و تکواندو و از این جور چیزا بری…به یه چنگ و گیس کشی بسنده می‌کنی.

۲۰- هزار جور مدل خنده ،داری که هر کدوم رو یه موقع تحویل بقیه می‌دی.

داستان عاشقانه قلب





پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم

تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد.. حال دختر خوب نبود.. نیاز فوری به قلب داشت.. از پسر خبری نبود.. دختر با خودش میگفت : میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی.. ولی این بود اون حرفات. .حتی برای دیدنم هم نیومدی… شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…
چشمانش را باز کرد.. دکتر بالای سرش بود. به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟ دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده. شما باید استراحت کنید.. درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت. اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد.  بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم. الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام. از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم.. پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم.. امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه. (عاشقتم تا بینهایت)
دختر نمیتوانست باور کند.. اون این کارو کرده بود.. اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد.. و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…

زاویه ی درس خواندن

ترجمه ی آهنگ love storyتیلور سویفت


We were both young when I first saw you

وقتی اولین بار دیدمت خیلی بچه بودیم
I close my eyes
And the flashback starts

چشامو می بندم و به یاد اون روزا می افتم
I'm standing there
On a balcony in summer air

من اونجا رو بالکن وایستادم در حالی که باد تابستونی میوزه

See the lights,

نورهارو می بینم
See the party the ball gowns


See you make your way through the crowd

میبینمت که داری به طرف جمعیت میری
And say hello

و بهشون سلام می کنی
Little did i know

نمیدونستم

That you were Romeo you were throwing pebbles

که تو مثل رومه او بودی و سنگ پرت می کردی
And my daddy said stay away from Juliet

و پدرم می گفت که ازش دوری کن ژولیت
And i was crying on the staircase

و من رو پله ها نشسته بودم و اشک میریختم
Begging you please don’t go, and i said

و التماستو می کردم که نرو، و گفتم

Romeo take me somewhere we can be alone

رومه او منو جایی ببر که بتونیم تنها باشیم
I’ll be waiting all there's left to do is run

منتظرت می مونم و تنها کاری که ازمون بر میاد اینه که فرار کنیم
You’ll be the prince and I’ll be the princess

تو پادشاه میشی و من پرنسس تو
Its a love story baby just say yes

این یه قصه عاشقانست عزیزم فقط بگو باشه

So i sneak out to the garden to see you

پنهانی میام تو باغ تا ببینمت
We keep quiet 'cause we’re dead if they knew

صدامون در نمیاد چون اگه بفهمن پوستمونو می کنن
So close your eyes

پس چشاتو ببند
Lets escape this town for a little while

و واسه چند لحظه هم که شده از این شهر فرار کنیم
Cause you were romeo i was a scarlet letter

چون تو میشی رومه او
And my daddy said stay away from Juliet

و پدرم گفت که از اون دور باش ژولیت
But you were everything to me

ولی تو همه چیز منی
I was begging you please don’t go and i said
و التماستو میکنم که نرو و میگم


Romeo take me somewhere we can be alone

رومه او منو جایی ببر که بتونیم تنها باشیم
I’ll be waiting all there's left to do is run

منتظرت می مونم و تنها کاری که ازمون بر میاد اینه که فرار کنیم
You’ll be the prince and I’ll be the princess

تو پادشاه میشی و من پرنسس تو
Its a love story baby just say yes

این یه قصه عاشقانست عزیزم فقط بگو باشه


Romeo save me, they're trying to tell me how to feel

رومه او نجاتم بده، اونا میخوان بهم بگن که باید چه احساسی داشته باشم
This love is difficult, but its real

این خیلی عشق سختیه ولی واقعیه
Don’t be afraid we’ll make it out of this mess

نگران نباش ما از پساین ار بر میایم
Its a love story baby just say yes,
این یه قصه عاشقانست عزیزم فقط بگو باشه


Oh, Oh

I got tired of waiting

از منتظر موندن دیگه خسته شدم
Wondering if you were ever coming around

و در این عجبم که میای پیشم
My faith in you was fading
When i met you on the outskirts of town, and I said

اعتمادم نسبت به تو داشت سست میشد وقتی تورو

خارج از شهر دیدم و بهت گفتم

Romeo save me I’ve been feeling so alone

رومه او منو نجات بده، خیلی احساس تنهایی می کنم
I keep waiting for you but you never come

منتظرت موندم ولی هیچوقت نیومدی
Is this in my head, i don’t know what to think

یعنی از روی احساس تصمیم گرفتم، نمیدونم باید چی فکر کنم
He knelt to the ground and pulled out a ring and said
چون اون رو زمین زانو زد و یه حلقه از جیبش در آورد و گفت


Marry me Juliet you’ll never have to be alone

با من ازدواج کن ژولیت و دیگه هیچ وقت تنها نخواهی بود
I love you and that's all I really know

من عاشقتم و این چیزیه که از ته قلب بهش ایمان دارم
I talked to your dad go pick out a white dress

با پدرت حرف زدم، برو یه لباس سفید بپوش
Its a love story baby just say yes

این یه داستان عاشقانست عزیزم فقط بگو باشه
Oh, Oh,
We were both young when i first saw you

وقتی اولین بار دیدمت خیلی بچه بودیم

 

Translated by: www.hottranslatedlyrics.blogfa.com

آموزش ساخت دستبند نخی

سلام!
احتمال خیلی زیاد خیلی از بچه ها مخصوصا دبیرستانیا میدونن این دستبندا چه جوری درست میشه ولی خیلیای دیگه هم هستن که دوست دارن این مدل دستبندا رو یاد بگیرن
مثل این:
ه البته اینا مدلای خیلی سادش هستن!!!


اول از همه وسایل مورد نیاز رو حاضر میکنیم!
1. نخ گوبلن یا همون دمسه و یا کاموای نازک
2. قیچی یا کاتر (برای بریدن نخ ها)
3. ترجیحا تخته شاسی ( میتونیم نخ هارو ببندیم به یه سنجاق قفلی یا ته نخ هارو گره بزنیم و با چسب نواری به یه کتاب بچسبونیم ولی تجربه ثابت کرده که تخته شاسی بهترین گزینست)


نخ گوبلن ها مدلای مختلف دارن!! من خودم مدل ایرانیشو استفاده میکنم چون نخاش وا نمیره اما مدل های هندی و چی و چی و چیشم هست که میتونید بگیرید!!


مرحله ی اول یاد گرفتن نوع گره هاست!

  • این نوع گره از راست به چپه
  • ینی نخی که سمت راسته رو روی نخ سمت چپ که اسمشو میذاریم نخ زمینه دو بار پشت سر هم گره میزنیم که بعد از گره نخی که سمت راست بوده یه گره به رنگ خوش ایجاد میکنه و میره سمت چپ نخ زمینه.

    • این نوع گره از چپ به راسته ینی درست برعکس قبلی
    • و این نوع گره باید نخ سمت چپی رو روی نخ سمت راستیش که الان زمینمونمه 2بار گره بزنیم و بعد این گره ،نخ سمت چپ با ایجاد یه گره به رنگ خودش سمت راست قرار نخ زمینه میگیره.

      • این نوع گره ها سر جای خودش برمیگردن
      سمت راست:


    • توی این گره باید دقت داشته باشیم!
      میدونم که توی هرکدوم از این گره های اصلی 2 تا گره فرعی به کار میره
      توی این مدل ما گره ی فرعی اول رو از سمت راست به چپ میزنیم و دومی رو از چپ به راست! ینی تو گره فرعی اول نخ از سمت راست میره سمت چپ و توی دومیش میره دوباره سمت راست و سر جاش قرار میگیره.

      سمت چپ:


    • این هم دقیقا برعکس قبلیه! نخ سمت چپیو روی سمت راستی(زمینه) گره میزنیم و بعد که نخی که گره میزنیم سمت راست نخ زمینمون رفت دوباره یه گره فرعی به سمت چپ میزنیم که برگرده سر جاش و گره اصلیمونو تشکیل بده




      نکته:یادمون باشه تو بافت این نوع دستبند ترتیب و رنگ خیلی مهمه! ینی مهمه که اون گره ای که میزنید حتما به رنگ همون نخی که باهاش گره میزنید باشه وگرنه کار خراب میشه!


    • نکته:این مدل فقط با گره های چپ به راست درست میشه و مدلای دیگه رو کار نداره
      1. اول هر تعداد نخ که میخواید رو میتونید کنار هم با ترتیبی که دوست دارید قرار بدین
      اگر اولین باره که میخواید دستبند ببیافید میتونید صرفا برای یاد گیری طبق این الگو که براتون میذارم دستبند رو ببافید(البته این الگو خیلی سادست و فقط همین دستبندو واسه استارتر اینطوری یاد میدما!!! خوشحال نشید )


      برای شروع هر چندتا نخ که خواستید رو کنار هم قرار میدین و سرشو گره میزنید. بعد از اینکه گره زدید گره رو تو گیره ی تخته شاسی میذارید و شروع به بافتن میکنید


    • شروع این مدل دستبند یه گره اصلی از چپ به راسته که میشه مثل کل 2


    • نخی که اول برداشتینو باهاش به نخ زمینه گره زدین رو نگه میدارین و تا آخرین نخ زمینه گره های اصلی میزنین! به این ترتیب شما یه ردیف رو بافتین


    • وقتی نخ رو به آخرین نخ زمینه گره اصلی زدین رهاش میکنین و میرین سراغ آخرین نخی که توی سمت چپ دارین


    • و اونو هم مثل نخ آبیه به کل نخای زمینمون گره میزنیم

      همینطور ادامه میدیم تا اندازه ی دور دستمون شه

    • امیدوارم خوشتون بیاد