1-روزی عیب جویی به مجنون گفت که محبوبی بهتر از لیلی برای خود پیدا کن.

2-اگرچه لیلی به چشم تو مثل حوری زیبا ست اما در هر جزیی از زیبایی او یک عیب و نقص وجود دارد

3-مجنون ابتدا از حرف آن عیب جو اشفته و ناراحت شد ولی در همان حالت ناراحتی و آشفتگی گفت:

4-اگر تو با دید مجنون به لیلی بنگری جز زیبایی و خوبی در او چیزی نخواهی دید .

5-تو که فقط به ظاهر لیلی و زلف و روی او می نگری هرگز نمی توانی زیبایی حقیقی لیلی را درک کنی.

6-تو فقط به ظاهر و قد و قامت لیلی نگاه می کنی اما من به حرکت دلربا و باطن او می نگرم . تو فقط به چشمان او نگاه می کنی ولی من حقیقت نگاه او را می بینم

7-تو به عیب های ظاهری او و گیسوان و ابرویش توجه داری ولی من به حقیقت لیلی و تاب دلربای گیسو و اشارات پرمعنای ابروی او می نگرم (تو به ظاهر و من به باطن توجه می کنم)

8-دل مجنون را خنده ی شیرین و حسن حقیقی لیلی اسیر و بی قرار نموده است  اما تو فقط به زیبایی های ظاهری (لب و دندان) او نگاه می کنی )

9-آن لیلی که تو شناخته ای همان لیلی نیست که آرام و قرار را از من گرفته است.